سلام خسته نباشید راستش من مدتی با پسری دوست بودم وقصد ما تقریبا ازدواج بود. بهم علاقه داشتیم ولی حس...
نگار ( تحصیلات : دیپلم ، 25 ساله )
سلام خسته نباشید
راستش من مدتی با پسری دوست بودم وقصد ما تقریبا ازدواج بود. بهم علاقه داشتیم ولی حس کردم کارم اشتباه هست و کم کم دارم گناه میکنم. الان نمیدونم باید چیکار کنم؟
سواله دیگه ای که داشتم اینه که زنا یعنی رابطه جنسی با نامحرم؟ دست دادن و روبوسی و بغل کردن نامحرم هم جزء زنا حساب میشه، گناهش چقدر هستش. مرسی از لطف شما
مشاور (sayed mojtaba navab)
با عرض سلام و آرزوی احساس سبک بالی پس از ماه نور وقرآن و شهرالله خدمت کاربر گرامی! خواهر گرامی ! از اینکه خداوند مهربان با عشق و ایمان خود ، شما را پیش از اینکه مانند میلیون ها دختر بی گناه که هر لحظه دارند به کام هوسرانان نامردی که به اسم ازدواج یا به فریب عشق و اینها دختران را می فریبند و پس از بی عفتی می گریزند و با بهانه های گاه خنده دار و واهی آنها را رها می کنند ، هم ما خدا را شاکریم که نجات یافتید و هم خودتان به درگاه خدای مهربان شاکر باشید تا باز شما را از این دسته انسان های گرگ صفت حفظ نماید . باید از هرگونه ارتباط با نامحرم بپرهیزید و زنا هم با اصل ارتباط کامل محقق می شود ولی باید به خدا پناه برد از دختری که در دستان خبیث شهوت رانی اسیر شود . نمونه هایش در جامعه فراوان است رماقب باشید و به خدا پناه ببرید و با انس با قران و اهل بیت ع خود را بیمه نمایید.به راهکارهای رهبر عزیزمان توجه نمایید و به سوالات زیر هم دقت نمایید : تهذیب و خود سازی تحصیل و علم آموزی ورزش سالم در محیط سالم : مركز: واحد پاسخ به سؤالات دفتر تبليغات اسلامي پرسش: اگر پسر نامحرمي در خيابان به دختر سلام كند، جوابش واجب است؟ پاسخ: در مثلها آمده "سلام... بي طمع نيست". دختران بايد بدانند سلام هايي كه پسران به آنان ميكنند، نه از اين باب است كه ميخواهند امر مستحب اسلامي را انجام دهند، بلكه ميخواهند سدّ گفت و گو را بشكنند و راه را براي خود باز كنند و به اهداف خود برسند. لذا جواب اين گونه سلامها واجب نيست، بلكه شايد همراه با گناه باشد. در روايات اسلامي آمده: چند خصلت براي مردان بد است، ولي براي زنان خوب است: 1 - تكبر؛ تكبر به معناي سنگيني و وقار و خود را به دست بيگانه ندادن و بي اعتنايي به نامحرمان است. 2 - بخل براي زنان خوب است، اما براي مردان صف بدي است. 3 - ترسو بودن.(1) پينوشتها: 1 - بحارالانوار، ج100، ص 238. ---------- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: چگونه از فكر كردن به نامحرم و خيالبافي رهايي پيدا كنيم ؟ پاسخ: كنترل ذهن و خطورات گناهآلود، يكي از مراتب مشكل خودسازي است. اما ذهن واردات خويش را از چشم و گوشميگيرد. بنابراين اين صادرات و واردات، بايد كنترل شود. پس بهترين راه اين است كه آنچه را به ذهن منتقل ميكنيم،از فيلتر عبور دهيم. اگر ميبينيد گفتهاند چشم را از نامحرم و گوش را از شنيدن مطالب نامناسب حفظ كنيم، براي اين است كه بعداذهن از اين مناظر عكسبرداري كرده و با آن مأنوس ميشود. اگر ظرف ذهن را از مطالب سازنده، عبرتانگيز وصحنههايي كه آيات و نشانههايي كه در رابطه با مبدأ و معاد دارد، انباشته كنيم، ديگر ذهن پريشان و مشغول نميشود.تلاوت قرآن و تدبر در آيات آن و نيز انديشه در روايات و احاديث معتبر در اين زمينه راهگشا است؛ مثلاً حضرتمسيح(ع) فرمودند: اگر موسي(ع) از زنا نهي نمود، من از انديشه درباره زنا نهي ميكنم، زيرا انديشه سوء همانند آناست كه در اتاقي مزين و پاك، آتشي دودآلود برافروزند كه آتش نزند اما همه جا را سياه ميكند... گرچه فكر بد،مجازات و عقوبتي ثابت ندارد؛ اما محاسبه دارد؛ چنان كه در قرآن آمده است: او تخفوه يحاسبكم به اللّه... ، (بقره،آيه 284). شايد سرّ تدبّر و تفكر بزرگان در حقايق، عبرتها و... جايگزين عمل بوده است؛ زيرا كه روح و ذهن آدميظرفي است كه اگر با مثبتها پر نشود، منفيها را جذب ميكند. آخرين چاره دعا و تضرع است. عبارتها و معاني شگفتانگيزي در ادعيه هست كه در رهايي از وسوسههايشيطان و ظواهر فريبنده دنيا از خداوند كمك خواسته ميشود: اللهم اجعلنا من الذين ترسخت اشعارُ الشوق في حدائقصدورهم ؛ خدايا! مرا از كساني قرار ده كه درختهاي شوق تو در باغهاي سينهشان ريشه دوانده است{M، (مناجاتالعارفين). اگر خداوند ياري كند، اين سينهها خيالات شيطاني را بيرون ميريزد و قضاي ذهن معطر ميشود. ---------- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: مهمترين ماجراي زندگيام را برايت تعريف ميكنم؛ اگر پسندت افتاد، اميد دارم كه آن را چاپ كنيد و توصيهها و سفارشهاي خوبتان را نيز برايم درج بفرماييد.هواي شرجي و تفتيده شهر غريب، آخرين نفسهاي خود را ميكشيد و ميرفت تا جاي خود را به هواي لطيف زمستاني بدهد. آبان هم رو به پايان بود و حالا من دقيقاً يك سال از خدمتم ميگذشت. روز پنج شنبهاي بود كه مرخصي درون شهري گرفتم و از پادگان بيرون آمدم. ... از سينما كه بيرون آمدم، به ياد يكي از دوستانم افتادم كه خيلي اصرار داشت كه حتماً توي اين شهر غريب، يك بار هم كه شده به خانهاش بروم. راه خانه او را در پيش گرفتم. وقتي كه به خانه رسيدم، در زدم؛ چند دقيقه بعد خانمي پشت در آمدو گفت كه برادرش در خانه نيست و چند ساعت ديگر ميآيد. چند قدم به عقب برداشتم كه خداحافظي كنم و بروم كه او با لحني شيطاني گفت: طولي نميكشد؛ ممكن است بيايد. بفرماييد داخل استراحت كنيد تا او بيايد. در جدالي سخت، مغلوب شيطان شدم و به داخل خانه رفتم. مرا به سمت مهمانخانه راهنمايي كرد و طوي نكشيد كه باهندوانه و تنقلات پذيرايي شروع شد. حركاتش عجيب و غريب بود. او آستين كوتاه پوشيده بود و انواع و اقسام طلاها به دستانش آويزان بود. تپش قلبم آن تپش هميشگي نبود و مانند پيستوني سرعتداشت. در كشاكش جنجال بين وجدان و شيطان، وجدانم ميگفت: مگر نميداني كه ورود در جايي كه مورد اتهام قرار ميگيري، ممنوع است! چگونه وارد خانهاي شدي كه فط تو و يك دختر نامحرم درون خانهايد. اما شيطان اشاره ميكرد، نگاه به جمال دختر كن! ضبط صوت بالاي سر توست و انواع مختلف نوارها هم در كنارش وجود دارد؛ روشنش كن و شادباش! وضعيت ظاهري دختر با آن ناز و كرشمهاش، بر آتش اين جنجال ميافزود. او كه دو، سه متري از من فاصله داشت، انواع و اقسام سؤالات را از من ميپرسيد و ميخواست نقشهاش را آرام آرام پياده كند. با اين اوضاع و احوال شيطان ميخواست كه تمام وجودم را تسخير كند و سكان كشتي هوا و هوس درونم را به دست بگيرد. نگاهم ناخودآگاه به سمت ديوار طرف قبله چرخيد و خانه كعبه با آن همه زيباييهايش، تمامي زيباييهاي ظاهري درون آن خانه را در نظرم هيچ كرد. اين جا بود كه شيطان از پيشروي باز ايستاد و وجدان رمقي تازه گرفت. وجدان، درون دلم بانگ زد كه آيا ميخواهي فردا در روز تولد مولايت، دامنت آلوده باشد و عيد را با دامني آلوده جشن بگيري! آيا ميخواهي فردا، مولايت شيطان باشد. مگر فردا نميخواستي به خاطر 13 رجب، بادوستانت روزه مستحبي بگيري... پس چي شد! نگاهي به نايلوني كه كنارم گذاشته بودم، كردم. از روي نايلون، خوراكيهايي كه براي سحري فردا گرفته بودم، مشخص بود. وجدان دوباره چنين آهنگي سرداد: تو كه ميخواهي فردا روزه بگيري، الان توي اين محل گناه چه كار ميكني؟ اين جا بود كه وجدان به قله پيروزي نزديك شده بود و هوس را از قله دور ميكرد. چون برق از جا بلند شدم و بهانه گرفتم كه من بايد بروم؛ اگر سروقت نروم، اضافه خدمت ميخورم. او با چشماني متعجب گفت: شب پيش ما ميمانديد... نان و پنيري پيدا ميشود كه با هم بخوريم. ديگر تحمل نداشتم. از خانه بيرون آمدم و به حياط كه رسيدم، او پشت سر من حركت ميكرد و هنوز هم ميگفت ميمانديد يا لااقل شام را ميخورديد و بعد ميرفتيد. دم در كه رسيدم، در قفل بود؛ امّا از خوششانسي كليد روي در جا مانده بود. در را باز كردم، آخرين نيرنگها و نگاههاي شيطانياش را روانه من كرده بود؛اما من از دامش جهديم و از خانه بيرون آمدم و به طرف پادگان قدم برداشتم.وجدان پرچم پيروزياش را بر قله وجودم به اهتزاز در آورده و چنان خوشحالي به من دست داد كه هنوز هم شيرينياش را در وجودم احساس ميكنم. حال ميانديشم كه اگر آن عكس كعبه نبود و يا فرداي آن روز، ميلاد اميرالمؤمنين(ع) نبود، نميدانم چه بلايي به سرم آمده بود؛ نه تنها دامنم آلوده شده بود، شايد حالا هم دانشجو نبودم و شايد اكنون دنبال پليديها و هرزگيها ميبودم. اين داستان واقعي، شايد براي ديگران اهميتي نداشته باشد، اما براي اين حقير، بزرگترين درسها را به دنبال داشت و هميشه احساس ميكنم كه يوسف گونه از بند شيطان رهيدم. از شما خواهش ميكنم كه به جوانان بگوييد كه پاك ماندن و پاك زيستن در اين عصر خيلي سخت است؛ اما اگر توكل به خدا و توسل به ائمه اطهار(س) داشته باشند و براي خود مثلثي از توكل وا عتماد به نفس داشته باشند، اين امر براي آنها سهل خواهد بود. از خدا ميخواهم كه تمام جوانان را از ورود به مكانهاي پاك و آلوده و مكانهايي كه مورد اتهام قرار ميگيرند، حفظ فرمايد. آيينه عزيز! لطفاً مرا راهنمايي كنيد و در اين مورد بگوييد با اين كه توبه كردهام، آيا هنوز هم گناهي در نامه عمل من وجود دارد؟! پاسخ: مطالعه داستان زندگي شما و اتفاق مهم و سرنوشتسازي كه برايت رخ داد، هر خوانندهاي را به تحسين و تعظيم قهرمان داستان - يعني شما عزيز دانشجو - واميدارد. من نيز يكي از اين خوانندههاي نامه شما بودم كه نه يك بار، بلكه صدها بار به شما آفرين گفتم و عزم و اراده محكم و باور قلبيتان نسبت به كعبه و مولود كعبه را ستودم و جوانان و دانشجويان عصر حاضر و فضاي فرهنگي جامعه كنوني نيز بايد به وجود عزيزاني همچون شما مباهات و افتخار كنند كه اين گونه با يك تصميم عاقلانه، شجاعانه، برق آسا و سريع، از دام گسترده شده و مهلك شيطاني نجات يافته، از عفت و پاك دامني خود محافظت، نگهداري و پاسداري كرديد و امكان نجات و رهايي از پرتگاه سقوط، در آخرين لحظات را فراهم نموده، سعادت و خوشبختي را در آغوش كشيديد. اين جااست كه چنين رفتاري، ما را به سخن زيباي آن امام معصوم(ع) رهنمون ميشود كه فرمود: «3}خداوند اولياي خودرا بين بندگان خود مخفي كرده است ؛پس هيچ يك از بندگان خدا را كوچك نشماريد{3». واقعاً اولياي الهي، بين بندگان خداوند ناشناختهاند و آنگونه نيست كه با نگاهي به ظاهرشان، بتوان آنها را شناخت. معدود افرادي هستند كه ميتوانند در چنين موقعيتهايي قرار بگيرند و دست از پا خطا نكنند و اين گونه سريع از مهلكه حتمي سقوط خود را نجات دهند. همانطور كه خودتان نيز فرموديد، اين اتفاق ما را به ياد داستان حضرت يوسف(ع) مياندازد كه قرآن در سوره يوسف، آيه 53 از زبان حضرت يوسف(ع) ميفرمايد: « و ما ابري نفسي ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربي انّ ربي غفور رحيم نفس خويش را تبرئه نميكنم؛ زيرا كه نفس، يقيناً بسيار بر بديها امر ميكند؛ مگر آن چه را كه پروردگارم رحم كند؛ همانا پروردگارم، غفور و رحيم است.{M» اين آيه شريفه نكات زيبايي را ميآموزد كه به برخي از آنها اشاره ميشود: 1. يوسف(ع) مصون ماندن خويش از گناهان و ارتكاب بديها را امداد خدا ميداند؛نه برخاسته از اراده خود و بدون توفيق الاهي؛ بنابراين، يوسف در مقام بيان اين حقيقت است كه اگر من مرتكب گناه نشدهام، نه به خاطر توان شخصي است؛ زيرا نفس همه كس و نيز نفس من، ترغيب كننده به گناه و بدي است؛ پس آلوده نشدن من به گناه، به توفيق الهي و رحمت او بوده است. 2. ضرورت هوشياري در برابر تمايلات نفساني و لزوم فراهم آوردن زمينههاي جلب رحمت الاهي، براي مصون ماندن از خطرات آن، پيام ديگري است كه اين داستان آموزش ميدهد و چنين گمان نشود كه اگر يك بار و در يك اتفاقي توانستيم به هواهاي نفساني پشت پا بزنيم، پس در تمام صحنههاي شيطاني ديگر نيز مصون و محفوظ خواهيم ماند؛ پس اگر در هر لحظه و كمتر از هر آني در برابر چنين موفقيتهايي واقع شديم، بايد به رحمت الهي اميدوار باشيم و از مقام ربوبيت او كمك طلب كنيم كه در غير اين صورت، پيروز نخواهيم شد. 3. مطمئناً كسي كه از چنين امتحاني اين گونه سرافراز بيرون آمده است و به كمك و لطف خداوند از مهلكه نجات يافته است، خداوند او را پذيرفته است و همان طور كه در پايان آيه آمده است - انّ ربي غفور رحيم - مورد بخشش و عفو خداوند قرار گرفته است و شما با همين ترحم خداوند بوده است كه توانستهايد از سيطره نفس اماره فرار كنيد و به دامن غفران و رحمت الاهي وارد شويد. به يقين آمرزيده شدن گناهان و خطاها، نسبت به گذشته است و نسبت به آينده، بايد مراقبت و محافظت خود استمرار دهيد. بنابراين، هر چند پيام داستان واقعي شما كاملاً روشن و مشخص است؛ اما تأكيد بر آن نيز خالي از لطف نيست كه: انسان موجودي است مختار و در پرتو همين اختيار و آزادي عمل است كه ميتواند - اگر بخواهد - در سختترين و شكنندهترين موقعيتها و شرائط چنان تصميمي را بگيرد كه موجب تحسين همگان را فراهم كند و به تمام جبرانديشان و يا سست ارادهها و كساني كه فرياد «نتوانستن» سر ميدهند و گمان ميكنند در چنين شرايطي انسان مسلوب الاختيار ميشود و به پرتگاه سقوط و منجلاب اخلاقي كشيده ميشود و با اظهار عجز و ناتواني خود را به دامن شيطان مياندازند و از خود سلب وظيفه و مسؤوليت ميكنند، گفتيم كه انسان موجودي است با اراده و اختيار و امكان فرار از چنين موقعيتهايي كاملاً فراهم است. پس ميتوان چشم خود را كنترل كرد، گوش خود را بست و ديگر اعضاء و جوارح را به لجام عقل پيوند زد و در يك جمله ميتوان غريزه سركش جنسي خود را در اوج شهوت مهار كرد. در پايان، ما نيز همان نكتهاي را كه خودتان با علم حضوري به آن دسترسي پيدا كردهاند، مورد تأكيد قرار ميدهيم كه اگر لطف حق و توسل به ائمه اطهار(ع) و غيبي و كمكهاي خاص الهي بود، درميان نبود، چه بسا نميتوانستيد، به چنين رفتار و موفقيت مهمي دست يابيد و خود را نجات دهيد. پس به شكرانه اين نعمت، اين پيوند و ارتباط معنوي با رب الارباب و ائمه اطهار(ع) را بيش از پيش تقويت نماييد. خداوندا! به همه ما عقلي مرحمت فرما كه بر هوسهاي سركش پيروز گرديم و اگر در اشتباهيم، چراغ روشني از توفيق وهدايت فرا روي ما قرار ده. خداوندا! ما اين راه را تا به اين جا با پاي خود پيمودهايم؛ بلكه در هر مرحله، تو رهبر و راهنماي ما بودهاي؛ لطفت را از ما دريغ مدار و اگر ناسپاسي اين همه نعمت، ما را مستوجب كيفرت كرده است، پيش از آن كه بردام مجازات بيفتيم، ما را بيدار فرما. خداوندا! ريسمان ارتباط ما و ائمه اطهار(ع) را - كه هميشه واسطه فيض و وسيله حفظ و نگهداري ما از هرگونه كژي و انحرافي بوده است، بيش از پيش مستحكم فرما. آمين. ------------- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: معناي اين حديث كه (نگاه به نامحرم زناي چشم است ) چيست ؟ پاسخ: حديثي كه ميگويد زناي چشم نگاه به نامحرم است، پيشگيري از گناه است؛ يعني انسان بدون مقدمه به عمل منافي با عفت مبتلا نميشود بلكه اول نگاه ميكند و به دنبال آن دل و فكر انسان متوجه نامحرم ميشود، و اگر بر نفس خود مسلّط نشود، به زنا آلوده ميشود؛ لذا اسلام براي اين كه از همان قدم اول جلوي گناه را بگيرد، ميفرمايد: زنا و ياهر گناه ديگر مراتب و درجاتي دارد كه تدريجا به مرحله نهايي منجر ميشود؛ بنابراين مؤمن بايد قدم اول را برندارد، تابه مراحل بعدي كشيده نشود. در حديث ديگري آمده است: نگاه به نامحرم به منزله تير مسمومي از تيرهاي شيطان است و چه بسا يك نگاه باعث اندوه و پشيماني يك عمر شود. بلي مرحله نهايي زنا تماس و دخول است، اما چون تا مقدمات و نگاه به نامحرم نباشد، كار به آن جا نميرسد، لذا از نگاه به نامحرم به عنوان عمل شنيع زنا ياد شده است و الاّ اين طور نيست كه اگركسي نگاه به نامحرم كرد حدّ زنا كار بر او جاري شود و يا اگر منجر به زنا نشد، گناه زنا كار در نامه عملش نوشته شود. درمورد زنا و لواط بدون دخول، حد آن دو جاري نميگردد، ولي ارتباط بدني ـ بدون دخول ـ حد مخصوص خود رادارد. ---------- مركز: مؤسسه پيوند با امام (ره) پرسش: 1- بهترين حجاب براي زنان چيست؟ لطفاَ توضيح دهيد. 2- آيا انسان مي تواند به عكس دختر 6ساله كه سرلخت هست نگاه كند چون دختر نامحرم است يا او را ببوسد يا بغل كند؟ 3- اگر كسي يك يا چند واجب را انجام ندهد مي توانيم ازاو دوري گزينيم حتي با امربه معروف ونهي ازمنكر هم قانع نمي شود؟ پاسخ: 1)درپاسخ به سؤال مذكور، ازمحضر رهبر فقيد انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني(قدس سره شريف) استفتا شده كه عين پرسش وپاسخ نقل مي شود : س : حدود حجاب اسلامي براي بانوان چيست؟ وبراي اين منظور، پوشيدن لباس بلند آزاد وشلوارو روسري كفايت ميكند؟ واصولا چه كيفيتي درلباس وپوشش زن دربرابر افراد نامحرم بايد رعايت شود؟ ج : واجب است تمام بدن زن بجز قرص صورت ودستها تا مچ ازنامحرم پوشيده شود ولباس مذكور اگر مقدار واجب را بپوشاند مانع ندارد ولي پوشيدن چادر بهتراست واز لباسهايي كه توجه نامحرم را جلب كند بايد اجتناب شود."1" درحجاب مانند بسياري ازتكاليف ديگر خدا واجب ومستحب وجود دارد. حد واجب آن، پوشاندن اعضاي بدن غير از وجه وكفين است."2" اين پوشش بايد به گونهاي باشد كه پستي وبلنديهاي بدن را نمايان نسازد و موجب جلب وتحريك نگردد. به طور كلي فلسفة حجاب نوعي اعلام وهشدار دورباش در برابر نامحرم است. تا بدين وسيله حرمت زن و عفت وسلامتي معنوي جامعه تضمين شود. از اين رو هرچه پوشش زن متين تر وباوقاربيشتري باشد بهتر است. با توجه به اين مسئله روشن مي شود كه حجاب برتر، هم درحد پوشش وهم كيفيت آن وهم ازنظر رنگ مهم است. اكنون به خوبي روشن است كه چادرزن با طريق پوشش متين وبه ويژه با رنگ مشكي وسلوك موقرانه زن، قوي ترين اعلام دور باش وتأمين كننده حقيقي فلسفة حجاب مي باشد."3" تقوا وعفاف و پاكي خواهران ملازمه اي با پوشيدن چادر ندارد، بلكه مي توان حجاب وتقوار رابا پوشش هايي چون مانتوهاي مناسب رعايت كرد ولي اين حقيقت را نيز نبايد انكارنمود كه چادر پوشش بهتري براي خانم هاست."4" درباره شكل حجاب وبرتري چادر، حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي مي فرمايند : چادر برترين نوع حجاب ونشانه ملي ماست."5" همچنين حضرات آيات عظام ومراجع تقليد(حفظهم ا... تعالي)درباره برتري حجاب چادر نظراتي به اين مطلب اظهار فرموده اند كه براي آگاهي بيشتر به كتاب مسائل جديد ازديدگاه علما ومراجع تقليد، تنظيم سيد محمد محمودي وكتاب احكام دختران نوشته محمد وحيدي مراجعه فرمائيد. درباره فلسفه چادر بدلائل ذيل مي توان استناد جست : 1- چادر، تمام برجستگيهاي بدن را به نحوشايسته اي مي پوشاند. 2- چادر، پوشش سنتي حجاب بانوان ايران بوده وريشه درآداب ورسوم و فرهنگ اسلامي ملت ايران دارد. 3- حجاب چادر با اشكال گوناگون دربسياري از كشورهاي عربي واسلامي رايج است واين نكته بيانگر اهميت اين حجاب درفرهنگ اسلامي است. 4- با اندكي دقت درآيات حجاب سورة احزاب، خصوصاً آيه شريفه 59 مي توان به اهميت پوشش سراسري پي برد."6" 2)براي شما دوست عزيز دو مسئله ازامام نقل مي كنيم : 1. نگاه كردن به عكس بچه ها چه دختر و چه پسر اگر بدون قصد لذت باشد وانسان نترسد به گناه آلوده شود اشكالي ندارد."7" 2. نگاه كردن و لمس نمودن پسر بچه ودختر بچه غير مميزاگر ازروي شهوت نباشد اشكالي ندارد ولي براي مرد احتياط آن است كه بچة شش سالة نامحرم را نبوسد ودر دامان خود نگذارد."8" ضمناً بايد توجه داشت كه اين مسئله براي مقلديين امام قابل استفاده مي باشد. 3)دوست عزيزدراين رابطه توجه شما را دو استفتاء ازمقام معظم رهبري جلب ميكنيم : 1- س :اگر رحم انسان كسي باشد كه مرتكب معاصي گرديده ولاابالي به آن باشد تكليف ساير ارحام درارتباط با او چيست؟ ج : اگر احتمال بدهد قطع صله رحم او رابه خودداري ازگناه وادار مي سازد، براو واجب است اينكار را ازباب امر به معروف ونهي از منكر انجام دهد ودرغير اينصورت قطع رحم برايش جايز نيست. 2- س : معاشرت و رفت وآمد خانوادگي با خانواده هاي لاابالي، معتاد وغير مقيد به محرم ونامحرم با توجه به اثرات منفي آن برروي فرزندان چه صورت دارد؟"7" ج : رفت وآمد خانوادگي با افراد مذكور اگر مستلزم حرام يا همراه با خطر معتاد شدن فرزندان باشد جايز نيست. درجواب شمادوست گرامي بايد بگوييم اگر شخص مورد نظر از ارحام باشد كه درجواب استفتاء بالا به شيوة برخورد با او اشاره شده اما اگر ازارحام نباشد يعني جزء كسانيكه صلة رحم وارتباط با آنها واجب است قرار نگيرد بايد گفت استنباط ما اين است چون شما تكليفي نسبت به رفت وآمد با آن شخص وايجاد ارتباط با او نداريد اين به عهده شماست كه بابررسي ودقت نظر تصميم بگيريد كه آيا ارتباط با او روي شما تأثيرنامطلوب مي گذارد يا خير درصورت مثبت بودن جواب مي توانيد ارتباط خود را به حداقل يا حتي صفر برسانيد. ونيز بايد گفت مراتب قطع رابطه به نسبت مراتب دوري شخص مورد نظر از واجبات مي باشد چرا كه همه دريك اندازه حدود الهي را زير پا نمي گذارند بلكه بعضي بيشتر وبعضي كمتر دچار اين خسران هستند،بنابراين بايد هر شخص مناسب مرتبة دوري او از حدود الهي قطع رابطه كرد. (1) مسائل جديد ازديدگاه علما ومراجع تقليد، تنظيم سيد محسن محمودي، چاپ دوم، پائيز79،انتشارات ناصر قم ازص27تا ص38 (2) دست ها تا مچ وگردي صورت (3)و(4) سايت انترنتي پرسش وپاسخ نهاد مقام معظم رهبري www.nahad.net (5) احكام دختران نوشته محمدوحيدي از ص146تا ص166 (6)تفسير نمونه،ج17،ص425تاص430 (7) جلد سوم،مسائل جديد،ص219 ان شاء الله خوشبخت و سعادتمند شوید. از کمک به همنوعان خود مخصوصا مردم مظلوم سومالی و دعا برای حق خواهان عالم مخصوصا مردم بحرین غفلت نورزید. موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}